.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

فانتزی های من ( سری 6 ) - www.TakPayamak.com

 

یکی از فانتزیام اینه
قبل از حموم رفتن یه لیوان آبمیوه پر کنم و بذارم روی میز و بعدش برم دوش بگیرم و بیام بیرون !
اونوقت یهو با تعجب به لیوان روی میز نگاه کنم و بگم :
عه ! مرسی عزیزم بازم که برام آبمیوه گذاشتی !
و با لذت خاصی بخورم ! :|
دیوونه هم خودتی :lol:

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
با جفت پا برم تو صورت و کل اعضاء و جوارح کسی که نیم ساعت براش حرف میزنی آخرش میگه : نمیدونم چی بگم ، هر طور صلاحته !
خو لامصب من دارم باهات مشورت میکنم :|

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که :
توی بیمارستان ، پرستار از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد بزنه :
آقای دکتر ، آقای دکتر ، بیمار داره از دست میره !
من درحالی که لبخندی پر معنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم . . .
پرستار بلندتر و با التماس میگه : آقای دکتر لطفا عجله کنید ، قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم . . .
ایندفعه همهء پرستارا و دکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر ، آقای دکتر ، بیمار داره میمیره :|
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهره تک تکشون نگاه میکنم و میگم :
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار ناپدیدشم . . .

 



:: موضوعات مرتبط: یکی از فانتزی ها اینه که , ,
:: برچسب‌ها: فانتزی های من ( سری ۶ ) ,
:: بازدید از این مطلب : 3278
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : تهرانی
ت : پنج شنبه 20 شهريور 1393

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 148 صفحه بعد

موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی